قلمرو خاندان رستم
تحقيق دربارة برخي از سرزمينهاي مرزي ايران و هند بر مبناي شاهنامه فردوسي
دكتر مهدي غروي بنياد شاهنامه فردوسي
{ در قرن اول ميلادي ، هنگام پادشاهي (( كانيكشا )) در هند كه معاصر با اشكانيان بود ، در مرزهاي ايران و هند ساتراپهاي محلي كوچك سكائي حكومت داشتند كه با فرهنگ و نظامات ايراني اداره ميشدند ، يكي از مظاهر اين فرهنگ تقويم ملي هند است بنام ويكراساموات ياشاكا ، كه هم اكنون نيز رايج ميباشد ، اين تقويم را مغان برهمن ايراني كه درين عصر به وفور در شهر اوجين اقامت داشتند و مهاجران ايراني محسوب ميگرديدند ارائه كردند ، از اين روست كه در متون قديم زابلستان يا سيستان ( سرزمين سكاها ) شاكادويپا كه آنهم بمعناي سرزمين سكاهاست خوانده ميشود }
زابلستان ، زابل ، نيمروز ، سيستان ، كابلستان ، قندهار ، بست و ….. در شاهنامه نخستين جائي كه در شاهنامه از زابلستان سخن به ميان ميآيد ، هنگام سلطنت منوچهر است كه داستان سام و تولد زال آغاز ميشود ، ميدانيم كه سام زال را طرد ميكند و زال را سيمرغ در البرز كوه پرورش ميدهد . پس از بزرگ شدن زال و آمدن وي به نزد پدر ، منوچهر نوذر را به زابلستان ميفرستد كه به وي آفرين كياني بفرستد : بيت 170 ، ص 141 .
وزين جا سوي زابلستان شود
بر آيين خسرو پرستان شود
اما مصححان شاهنامه اين بيت و بيت پيش از آن را در قلاب گذاشتهاند و اگر اين هردو بيت را نيز حذف كنيم لطمهاي به تداوم داستان نخواهد خورد . سپس ميرسيم به نخستين جائي كه فردوسي از زابل نام برده است : منوچهر به سام كه بدربار وي آمده است محبت بسيار روا ميدارد و دستور ميدهد كه عهد نامهاي بنويسد و در آن قلمرو سام را تعيين كنند : بيت 226 – 224 ص 151 ج 1 :
وزان پس منوچهر عهدي نوشت
سراسر ستايش بسان بهشت
همه كابل و زابل و ماي و هند
ز درياي چين تا به درياي سند
ز زابلستان تا بدان روي بست
بنوي نوشتند عهدهي درست
صورتهاي ديگر بيت دوم اينست :
همه كابل و دنبرو ماي و هند
ز درياي چين تا بدرياي سند
همه كابلستان و كشمير و هند
ز درياي چين تا بدرياي سند
البته ماي هند ، شكل قابل توجيه تري است كه چون موضوع بحث ما نيست ميگذريم درباره كشمير و حدود قلمرو سام كه از درياي چين تا به درياي هند است بايد تأمل داشت كه ظاهرا” اغراق است .
اين مصرع در زابلستان تا بدان روي بست بخوبي قلمرو خاندان سام را مشخص ميسازد با دقت در نقشه عصر اشكاني نيز ملاحظه ميشود كه درين دوران زرنك به حوالي بست رفته است و در حقيقت قندهار ابتداي قلمرو و مهراب پادشاه كابلستان است كه تا مرزهاي هند ادامه دارد ، درين فرمان پادشاه كياني قلمرو خاندان مهراب را به قلمرو خاندان سام نميافزايد . در همين داستان كمي پائين تر ، شاعر هر سه نام سرزمين پهلوانان خاندان نيرم را ذكر ميكند :
پس از صدور فرمان حكمراني سام وي به پاي ميخيزد و سپاسگزاري ميكند و سپس :
سوي زابلستان نهادند روي
نظاره برو برد همه شهرو كوي
چو آمد به نزديكي نيمروز
خبر شد ز سالار گيتي فروز
بياراسته سيستان چون بهشت
گلش مشگ سارا بدو زر خشت
بيت هاي 236 / 233
ادامه مطلب...