دستان سیستان
مهدی بزی الری
 
 


گرداوري و تنظيم : جواد محمدي خمك



اَوَش (حبش)

بادار (ارباب)

باران

برفی

بزرگ

بی برگ (نامیست عرفانی- بی چیز)

پُردل

پَسُند (پسندیده)

پکیر (فقیر- شاید هم یاد گاری از «پاکر» باشد)

پور مرد (پیر مرد- به این نیّت که انشاءالله به پیری برسد)

پیرُک

جانی (جان دار)

جنگی

جَهَند (جی یَند)

چالکی (چالاک)

خوجه (خواجه)

خوژداد (خوش داوری)

دادشا (دادشاه)

دُروَیش (درویش)

دشتی

دل بینا (غیب گو)

دِلِمراد (دل مراد)

سرفراز (سرافراز)

سَرگُل

سَرِنگ (سرهنگ)

سِیال (نجیب)

سیت (در ترکیب های «سیدخان» وامثال آن به کار می رودو اغلب فکر می کنند که «سیّد» یا «سعید» عربی است در صورتی که این نام همان نام یا واژۀ مشترک هندی سکایی یا هند وایرانی است).

سیدی (شکل تحبیب شدۀ سیت)

سیه خان (سیاه خان)

سیه سر (سیاه سر)

سیه مرد (سیاه مرد)

شاباز (شهباز)

شادوست (شاه دوست)

شاسوار (شاه سوار)

شاگل (شاه گل)

شامیر (شاه میر)

شرجان (شیر جان)

شردل (شیر دل)

شیرین( مثل شیر درنده)

کام (مثل کام خان- کام دین)

کجیر (رهبر)

کَچکُل (کشکول)

کندل (کهندل)

کوچِک

کوکن (کوه کن)

گَردی (گردان)

گرگ (مثل گرگ علی)

گُل میر

گلزار

لالو (لعلو – مخّفف لال محمّد یا لعل محمّد)

مُرجونک (مرجانک)

مردان

مِردل ( مهردل)

مزار

مستیان

ملنگ (درویش-تارک دنیا)

مُم داد (محمّد داد)

میر

ویس (در ترکیب میر ویس)

 

منبع: سرای فرهنگ و هنر سیستان


ارسال شده در تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392برچسب:نام های پسر سیستانی,سیستان,زابل, :: 10:43 :: توسط : مهدی بزی الری

فرخی سیستانی

ابوالحسن علی بن جولوغ،متخلص به فرخی شاعر بزرگ و مشهور اواخر قرن 4 و اوایل قرن5 ه.ق. و از جمله سرآمدان سخن در عهد خویش و در همه ی ادوار تاریخ ادبی ایران است.


فرخی در عهد در امیر ابوالمظفر چغانی و سلطان محمود وسلطان مسعود غزنوی می زیست.

ابیات زیر سروده ی فرخی سیستانی است:

من قیاس از سیستان دارم که آن شهر منست

وز پی خویشان ز شهر خویشتن دارم خبر

شهر من شهر بزرگ است و زمینش نامدار

مردمان من در شیرمردی نامور

استاد ابولفرج سگزی

استاد ابوالفرج سیستانی معاصر امیر ابوعلی ابراهیم بن سیمجور(333-372ه.ق.)ومداح آن خاندان بود.گویند او عمری دراز داشت و به یکصدو بیست سالگی رسید.
ابوالفرج در شعر بی نهایت ماهر بود و چند کتاب شعر داشت.

ابیات زیر ازآن وی می باشد:

عنقای مغرب است درین دور خرمی

خاص از برای محنت و رنج است آدمی

چندانکه گرد عالم صورت بر آمدیم

غمخواره آدم آمد و بیچاره آدمی

هر کس بقدر خویش گرفتار محنت است

کس را نداده اند برات مسلمی

محمد بن وصیف سیستانی

محمد بن وصیف سگزی معاصر یعقوب لیث و عمرو بن لیث صفاری بود که نخستین شعر مکتوب دری را در نیمه ی اول قرن سوم ه.ق.(حدود865میلادی)سرود.

محمد بن محلد(مخلد)
محمد بن مخلد سیستانی از بزرگان علم و ادب و از نخستین شاعران ایران، معاصر یعقوب لیث صفاری(265-254ه.ق)بوده است.
وی در مدح یعقوی چنین سروده است:

جز تو نزاد حوا و آدم نکشت *** شیرنهادی به دل و بر منشت

معجز پیغمبر مکی تویی *** به کنش و به منش و به گوشت

فخر کند عمار روزی بزرگ *** کوهدانم من که یعقوب کشت


شمس بستی سیستانی

امام شمس الدین حاجی بستی از شعرا و فضلای قرن ششم ه.ق.بود.وی طبعی لطیف وسخنی عالی داشت.

از لطایف اشعار او این رباعی است:

گویند ز زر ترا بود خرسندی

خرسند شوی چو دل ازو برکندی

زر کنده ی کان و بی وفای دهرست

بر کنده ی بی وفا چرا دل بندی


بدیع سیستانی

بدیع الدین ترکو سیستانی از شعرای مشهور قرن ششم ه.ق.بود که در سخن سرایی نادر وصحبتش مطبوع بود.
هنگامی که یکی از عرفا را اسب بر زمین انداخت این دو بیتی را گفت:

آن اسپ ترا عظیم شیرین انداخت

انصاف بده کز در تحسین انداخت

در ره گذر تونیز گفتاری بود

اسپ چو بدان رسید سرگین انداخت

شمس الدین مبارک سیستانی
شمس الدین مبارک شاه السجزی از شاعران بزرگ و معتبر سیستان بود.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:شاعران سیستان,سیستان,زابل, :: 14:28 :: توسط : مهدی بزی الری

طایفه بختیاری از طوایف سیستان

به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: بر اساس نوشته جی.پی. تیت، در کتاب سیستان و به استناد گفته ارباب سیف الدین ارباب زئی و ملک محمد عظیم خان کیانی، طایفه بختیاری تا سقوط زاهدان کهنه (توسط تیمور) در سیستان اقامت داشته‌اند.

دروازه بختیاری که آثار آن در ضلع جنوبی زاهدان کهنه باقی است، تنها خاطره بازمانده از این طایفه‌است. به اعتقاد جی. پی. تیت، بختیاری‌ها و جمشیدی‌ها از رعایای وابسته به قوم نکودری بوده‌اند که به استناد نوشته روضه الضفا، در ناحیه دهوار یا هامون زندگی می‌کردند.این ناحیه تا قرن چهاردهم میلادی، قسمتی از محدوده سیستان بوده‌است.

نکودری‌ها یکی از گروه‌های بازمانده از لشکرمغول بودند که ابتدا در خراسان و سپس تا سیستان و یزد وفارس را مورد تهاجم قرار داده بودند. در نتیجه بختیاری‌ها به علت ناامن بودن منطقه به مکان دیگری کوچ کردند و بعد از این که این گروه توسط امیرتیمور از بین رفت، بختیاری‌ها مجدداً به سیستان بازگشتند و تا کنون نیز در این منطقه سکونت دارند.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:طوایف سیستان,بختیاری,سیستان,زابل, :: 10:6 :: توسط : مهدی بزی الری

طایفه بامدی از طوایف سیستان

به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: بامدی‌ها معتقدند که در عهد سلطان محمود غزنوی، جدشان از ایل ممسنی شیراز به سیستان کوچ نموده و در منطقه قلعه کاه سیستان سکونت گزیدند.عده‌ای از مردم این طایفه در روستای خمک از توابع منطقه شهرکی و نارویی زابل و جمال آباد علیا روستای ده عزیز و ده علیخان طاووس از توابع سیادک زابل سکونت دارند. شغل مردم این روستاها کشاورزی است.

تیره‌های بامدی
بامدی‌های ساکن روستای خمک، شیعه و مابقی مذهب تسنن دارند.
بامدی‌های قلعه کاه، تا منطقه سربیشه و حوالی بیرجند پراکنده‌اند.
بامدی‌های سالاری، در چاه سالار از توابع نیشابور ساکن هستند.
بامدی‌های مدائنی، در منطقه عرب خانه بیرجند سکونت دارند.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:طوایف سیستان,بامدی,سیستان زابل, :: 10:4 :: توسط : مهدی بزی الری

اوشیدا:از قول ( نظر غلام حيدر) و نقل و قول ايشان در كتابي كه از( قربانعلي برادر شاهسوار خان) مانده و پشت قباله هايي كه بزرگان سينه به سينه نقل و قول كرده اند كلا حاكي از اين مطلب است كه طايفه بَزّي اصالتا ايراني الاصل – مسلمان –دلاور وقوي بوده است .
تيره هاي طايفه بزي از طوایف سیستان

به گزارش پایگاه خبری اوشیدا:طايفه كلا داراي چند تيره ميباشد كه اصل بر اين است كه اول طايفه بَزّي بعنوان ستون فقرات و اركان اصلي طايفه و در طوايف ديگر نيز مطرح بوده است . كه طايفه مقدم بر تيره و تيره خود ريشه و شاخ و برگ يك طايفه است .،كه اگر اختلاف و دسته بندي ها و كوتاه نظري ها و نظرات شخصي افراد مبني بر خودخواهي ها از ميان اين طايفه برداشته شود و اختلاف سليقه ها به وحدت رويه تبديل گردد ، معلوم ميشود كه تيره هاي موجود در طايفه َبزّي به حدود ۱۸ الي ۲۰ تيره امروزه اطلاق ميگردد كه همه طايفه بَزّي هستند .

برابر نقل و قولهاي سينه سينه بزرگان و مستندات و نوع شكل و قيافه ها و استخوان بندي هاي چهره و قد و هيكل مشخص كننده اين است كه طايفه بَزّي افرادي قد بلند قوي هيكل و با چشماني درشت و ساير علائم مشخصه نسبت به ساير طوايف ديگر سيستاني هستند كه قديمي ترين مستندات در تاريخ صد ساله اخير ايران جي پي تيت براي تعيين مرزهاي ايران و افغانستان در اواخر كتاب عكس يادگاري از ملادادي بَزّي و جي پي تيت هست كه نمونه بارز و علم و دانش اين طايفه براي حاكميت مرزهاي ايران در منطقه درياچه هامون كه اكثرا از اين طايفه بوده اند و روستاهاي ملادادي بَزّي – تخت شاه – قرقري سه روستايي كه اكثرا طايفه بَزّي بوده اند و در ساير روستاهاي مرزي نيز ساكن بوده اند و در منطقه دريايي در مرزهاي ايران و افغانستان به عنوان عشاير دامدار و گاوداران معروف نيز از اين طايفه بوده اند كه در زمانهاي اخير نيز گاوهاي خود را جهت فروش گاوها (گوجلاوي)به شهرهاي ديگر استان سيستان و بلوچستان و خراسان بزرگ تا سبزوار و قوچان وبجنورد و آشخانه نيز مي آورده اند و بفروش ميرسانده اند.. گاوهاي معروف سيستان از گله سردار محمد شريف خان بَزّي كه مي گفته اند ((khasie خسيِ بَزّي (گاو نر پر هيكل و سياه رنگي) بوده كه براي خرمن كوبي و شخم زدنها استفاده ميكرده اند كه در استان زياد است .

۱-تيره ممداد شاهي كه خود در ۴تا ۵ پشت همه به فرزندان ممداد يا امام داد كه خود از اولاد محمد حسني و مشترك بين طوايف ديگر مثل براهويي و ...منتسب ميگردد.



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:طوایف زابل,بزی,سیستان,زابل, :: 9:59 :: توسط : مهدی بزی الری

رقص شمشیر یکی از اصیل ترین رقص های سیستان است.

انچه امروزه بعنوان چوب بازی در رقص سیستانی شناخته می‌شود ادامه رقص شمشیر است که سیستانیان باستان وگذشته برای استمرار آمادگی دفاعی مبارزین خود در زمان صلح با این رقص شمشیر به تقویت روحیه وامادگی دفاعی نیروهای خود کمک می‌کردند. رقص شمشیر که ابتدا با یک نوع رقص معنوی و چرخش سمائی اغاز می‌شود در اصل همان چرخش حول محور وجود است که در فلسفه رقص‌های سما امده است. دستان روبه آسمان و چرخش‌های مرتب و منظم هریک دارای معانی خاص خود است.

رقص چوب سیستانی استمرار رقص شمشیر سیستانی است. در هر مرحله از رقص شمشیر به استناد تحقیقات و اسناد میدانی کانون جهانی فرهیختگان سیستانی که در سایت نیمروزانلاین دات ای ار امده است؛ اسراری نهفته است. مثلا وقتی حریف می‌افتد رقیب او را دعوت به برخاستن می‌کند و به او فرصت می‌دهد که برخیزد که این یاداور دلیری رستم است که دشمن خفته اش را بیدار کرد و بعد با اومبارزه کرد


ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:رقص شمشیر,سیستان زابل, :: 8:36 :: توسط : مهدی بزی الری

کوه خواجه (کوه اوشیدا) یا (کوه رستم)، تنها عارضه طبیعی در دشت سیستان است که در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی شهر زابل قرار دارد. اوشیدا در زبان پارسی میانه به معنی ابدی است. این کوه ذوزنقه‌ای شکل که نزد سه دین اسلام، مسیحیت و زرتشت مقدس است، از سنگ‌های بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع ۶۰۹ متر از سطح دریا، مانند جزیره‌ای در میان دریاچه هامون قرار دارد.

در اطراف این کوه تعداد زیادی آثارباستانی از دوران ساسانیان، اشکانیان و بقایای اماکن اسلامی و معبد بودایی باقی‌مانده‌است که شامل مجموعه کاخ ها، قلعه کهک کهزاد، قاعه چهل دختر، قلعه سنگ سر، آرامگاه خواجه غلطان، ساختمان پیر گندم بریان، خانه شیطان، بناهای منفرد آرامگاهی و قبور اسلامی است. آثار تاریخی پیش از اسلام محوطه ی تاریخی کوه خواجه شامل مجموعه کاخ ها،قلعه کهک کهزاد، قاعه چهل دختر می‌باشد.ارنس استنفلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ میلادی با بررسی این مجموعه عنوان تخت جمشید خشتی را برای مجموعه ی کاخها برگزید.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:کوه خواجه, کوه اوشیدا,سیستان,زابل, :: 14:36 :: توسط : مهدی بزی الری

نیمروز (سیستان، سگزستان، سکستان، سجستان، درنگیا، درنگستان، زرنگ، زرنگه، زرنج، زرکه، زرنکه، صیرئینکش، زاول، زابل، زاولستان، زابلستان)

نیمروز: سیستان/ سَگْزَستان/ سَکَستان/ سِجِستان/ سَگَستان (پهلوی)/ دْرَنگیا/ دْرَنگستان/ زَرَنگ/ زَرَنج/ زْرَکَه و زْرَنْکَه (فارسی باستان)/ صیرَئینکَش (عیلامی)/ زَرَنْگَه (بابلی)/ زاول/ زابل/ زاولستان/ زابلستان. نواحی پیرامون دریاچه هامون و رود هیرمند سفلی. از سرزمین‌های مهم ایران در شاهنامه فردوسی و روایت‌های حماسی ایران. ممکن است که نام‌های یادشده بالا در اصل به سرزمین‌های همسایه‌ای اطلاق می‌شده که بعدها با یکدیگر تطبیق یافته‌اند.

نیمروز با نجوم و بویژه با گاهشماری ایرانی پیوندی عمیق و دیرینه دارد. نام‌های گوناگون این سرزمین از کارکردهای نجومی آن برخاسته است. نامواژه «زاول/ زابل» با رسیدن خورشید به سمت‌الرأس و اندازه‌گیری آن به عنوان مبدأ شبانروز در پیوند بوده و بعدها واژه «مِزوَله» به معنای «شاخص خورشیدی» از همان ریشه برگرفته شده است. نامواژه «زَرَنگ» (در فارسی باستان هخامنشی «زَرَکَـه/ زَرَنْکَه») ظاهراً با «درنگ» و «زمان» مرتبط است و از همه مهمتر نامواژه «نیمروز» از این باور و آگاهی کهن سرچشمه می‌گیرد که خط «نیمروزان» یا نصف‌النهار مبدأ از این ناحیه عبور می‌کند.

در توضیح بیشتر این پدیده باید گفت که مردمان باستان همواره برای اندازه‌گیری‌های تقویمی و جغرافیایی، همانند امروزه به یک نصف‌النهار مبدأ نیاز داشته‌اند که معمولاً آنرا با میانگاه جهان، یعنی میانه همه سرزمین‌های مسکونی شناخته شده، تطبیق می‌داده‌اند. این تطبیق گاهی با ناحیه «اوجین» در هند (پاکستان امروزی) و گاه با شهر بابل در بین‌النهرین برابری می‌کرده است. اما یکی دیگر از نقاطی که مردمان باستان به عنوان میانگاه جهان، انتخاب کرده‌اند؛ سرزمین سیستان یا نیمروز بوده است. آگاهی‌های امروزی نیز ثابت کرده است که براستی نیمروز در میانگاه نیمکره شرقی واقع شده است و فاصله آن تا جزایر «کوریل» در اقیانوس آرام (آخرین ناحیه مسکونی شرقی) به اندازه ۹۰ درجه و فاصله آن از غرب تا جزایر «آزور» در اقیانوس اطلس (آخرین ناحیه مسکونی غربی) نیز به اندازه ۹۰ درجه است. به عبارت دیگر هنگامی که خورشید در سیستان به میانگاه آسمان می‌رسد؛ در شرق جهان، خورشید در حال غروب و در غرب جهان در حال طلوع است. به دیگر سخن هنگامی که سراسر جهان در روشنایی روز بسر می‌برد؛ در سیستان هنگام ظهر یا «نیمروز» است. از واژه «نیمروز/ نیمروزان» بعدها عبارت «نصف‌النهار» ساخته شد که عیناً ترجمان همان واژه است.

منابع کهنی که نیمروز را به عنوان میانگاه جهان یاد کرده‌اند، متعدد هستند که در اینجا به دو نمونه آن اکتفا می‌شود. نخست کتاب تاریخ سیستان از سده پنجم هجری که در آن آمده است: «اما حکمای عالم جهان را بخشش کردند بر برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز. و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق، از آنجا که خورشید به کوتاه‌ترین روزی برآید و از سوی مغرب، از آنجا که به بلندترین روزی فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد» (تاریخ سیستان، تصحیح محمدتقی بهار، ص ۶۶؛ تاریخ سیستان، ویرایش جعفر مدرس صادقی، ص ۱۰).

منبع بعدی که در واقع کهن‌ترین مأخذ ثبت میانگاه جهان بشمار می‌آید عبارت است از بند ۱۰۴ مهریشت اوستا که در آن چنین سروده شده است: «او که دستان بسیار بلندش پیمان‌شکن را گرفتار می‌سازد، او را بر می‌افکند، اگر چه در خاور هندوستان باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه این زمین، در ریزشگاه رود اَرَنگ باشد» (مرادی غیاث‌آبادی، اوستای کهن، ص ۵۰). منظور از رود ارنگ، رود سیحون یا سیردریا است که ریزشگاه یا مصب آن در دریای خوارزم (آرال) بر خط نیمروزان واقع شده است (حدود ۶۱ درجه امروزی).

سرزمین نیمروز علاوه بر این ویژگی جالب دیگری هم دارد و آن وجود دریاچه هامون و کوه خواجه در میانه آن دریاچه است. ← کوه خواجه.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:نیمروز,نصف النهار,گاهشماری,سیستان,زابل, :: 8:45 :: توسط : مهدی بزی الری

سال هاست که بحث رسم الخط يکی از بحث های جنجال برانگيز پژوهش گران ، اديبان و زبان شناسانن سيستانی ست . بحثی که تا هنوز هم ادامه دارد و تا فردا نيز ادامه خواهد داشت . می دانيم که خط وابسته به نوشتن است و نوشتن نيازمند موادی به نام " نوشته " و " نوشتار " است و آن چه امروز منظورمان از نوشتار و نوشته است ، مکاتبات اداری يا چند خط نامه نيست ، بلکه منظورمان متن های ست که ما به آن ها نظم و نثر می گوييم . نثری که می تواند اثری هنری مثل داستان ، قصه و يا رمان باشد و يا جستاری علمی و يا نوشته ای روزنامه ای . بخش ديگر آن نيز نظم است . به ديگر سخن شايد انباشت توليدات ادبی و ضرورت ارائه ی آن يکی از دلايل بنيادين دغدغه ی رسم الخط باشد . اکنون اين پرسش پيش کشيده می شود که براستی انباشت کدام توليدات ادبی ـ مخصوصن نثر که نماينده ی راستين ساختمان زبان است ـ ضرورت بنيادين و نياز اصلی گويش سيستانی به داشتن رسم الخطی مستقل است ؟ ( به اين پرسش پسين ترها پاسخ خواهم داد ).

 

تدوين رسم الخط



همان گونه که می دانيد امروزه دوستان ما برای نوشتن متن هايی به گويش سيستانی از دو گونه الفبا بهره می گيرند ، يکی الفبای عربی / فارسی و ديگری الفبای لاتين . الفبای عربی / فارسی گاه با اعراب گذاری استفاده می شود و گاه بی اعراب و الفبای لاتين نيز گاه به صورت فنگليش است و گاه به گونه ای علمی که به آن آوانويس می گويند . اکنون می خواهيم نخست کاستی ها و برجستگی های هر کدام را برسی کنيم و سپس بدون پيش داوری ببينيم آيا وجود کدام ضروری است و اصلن می توان برای نظم و نثر نيز از اينها سود جست يا نه .



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:رسم الخط سیستانی,سیستان,زابل, :: 9:34 :: توسط : مهدی بزی الری

سلسله قواعدي كه از براي چگونگي نگارش رسم الخط سيستاني در پيش روي داريد ماحصل يك تحقيق و تفحص تطبقي با ساير رسم الخط هاي گويش هاي فارسي از قبيل كوردي، بلوچي، مازني، گيلكي مي باشد؛ در اين قواعد كوشش بر آن بوده است كه مماشات در نگارش و پرهيز از پيچيده سازي زباني (به دليل آنكه نخستين باري است كه تلاش جدي براي همه گير كردن رسم الخط سيستاني انجام مي پذیرد) در دستور كار قرار گيرد؛ قواعد مزبور پس از محك اوليه آن و مثبت ارزيابي شدن رويكرد موجود در آن توسط نهاد هاي آموزشي و با كمك صاحب نظران زبانشناس در اختيار عموم و به ويژه دانش آموزان حوزه سيستان قرار خواهد گرفت .

 

*   *   *

پیش از آنکه قدم به وادی نوشتار سیستانی بگذاريم، لازم می نماید که جایگاه چنین زبانی را در میان سیستانیان با دقت بيشتري مورد کنکاش قرار دهیم تا بتوانیم بر اساس نتایج ارزیابی خود، قواعد معقولانه تر، منطقی تر و همه گیر تری را تنظیم و ضبط نمائیم . در اين راستا ابتدا باید طیف مخاطب خود را از براي چنین رسم الخطی مشخص کرده و بر اساس آن قدم نخستین را در راه تنظیم رسم الخط مزبور بر داریم؛

آنچه كه مسلم است این است كه ما اين رسم الخط را برای یک عده پژوهشگر یا زبانشناس آگاه به مسائل دقیق آوائی و دستوری پیشنهاد نخواهیم داد، چرا که هم اکنون نیز در میان پژوهشگران سیستانی و آگاه به علم زبانشناسی، از علائم بین المللی آوانگاری به کرات استفاده می گردد،
دیگر اینکه در این راه ترجیح ما بر
رسم الخط عربی / فارسی
می باشد، چرا که چشم مخاطبین ما که توده سیستانی می باشد به این رسم الخط آشنا تر و مسلط تر بوده در نتیجه چنین رسم الخطی می تواند همه گیری و طیف مخاطب گسترده تری داشته باشد .


در این راستا ما باید چند قاعده کلی را پیشاپیش مد نظر قرار دهیم :



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:رسم الخط سیستانی,سیستان,زابل, :: 9:31 :: توسط : مهدی بزی الری

رسم اوشیدر

 یکی از رسوم و باورهای دیر پای بومیان سیستان که در اطراف هامون مسکن داشته اند این است که :

در شب نوروز (شبی که فردای آن نوروز است ) دختر جوان و زیبایی را که پانزده ساله باشد لباس نو می پوشاندند و بر شتر آذین شده سوار می کنند و بر کنار آب هیرمند یا هامون می برند و در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا می شوند؛ مردان دور از اجتماع زنان به شادی و سرور می پردازند و دهل و سرنا می نوازند و پایکوبی می نمایند. آن طرف زنان؛ دختر جوان و باکره را که (اوشیدر) نام نهاده اند ؛ برهنه داخل آب می کنند و بعد با دف و دهل تا نیمه های شب به شادی و نشاط می پردازند؛ نزدیک سپیده دختر از آب بیرون می آورند و لباس پوشیده و باز بر همان شتر آذین شده سوار می نمایند و به خانه برمی گردند .

بی گمان این رسم از باورهای زرتشتی است که تا کنون در میان برخی از مردم سیستان باقی مانده است .

بنا بر روایات مذهبی زرتشتیان؛ عالم از بدو خلقت تا پایان به دوازده هزاره تقسیم می شود که دهمین هزاره؛ هزاره اوشیدر و سپس هزاره اوشیدر ماه و در آخر هزاره سوشیانس که از این آخری جهان راستی و جاودانه بر پا خواهد شد. اینان نطفه ها یا نبیره های زرتشت اند . که از کنار آبهای هامون از مادر پانزده ساله؛ هر یک به فاصله هزار سال از همدیگر ظهور خواهند کرد و جهان را از کژی وبدی و نادرستی وزشتی ودروغ پاک خواهند نمود. بدین سان گویا سیستانیان هنوز هم باور دارند که ممکن است نطفه زرتشت از آب هامون در بطن دختر زیبای باکره نفوذ کند و سرانجام افتخار مادر شدن یکی از موعودها را پیدا نماید.

زرتشتیان معتقدند در دریاچه کیانسه ( هامون) سه تخم از زرتشت به یادگار مانده ۹۹،۹۹۹ فره وشی یا فرشته نگهبان از تخم ها حراست می کنند؛ هر هزار سال دختر باکره ای از مردم سیستان که در این آب شنا کنند از این تخم بارور و مولود سوسیانس و یا نجات دهنده هست. اولی را کیخسرو رادانسته و دومی یا سومین گویا هنوز نیامده است. بی دلیل نیست که پیروان زرتشت؛ سیستان ودریاچه هامون را مقدس و سرزمین موعود می دانند و باور دارند که روزی نجات دهنده ی آنها از آبهای مقدس هامون بیرون می آید.

 کاسه شکستن

 در سپیده دم تحویل سال نو؛ بر اساس یک سنت قدیمی ایرانی و سیستانی کلیه ی ظروف سفالی که در عرض یک سال از آنها بهره برداری شده است؛ از کاسه وکوزه شکسته می شد و تکه پاره های آنها پشت بام جای می گرفت . و یا بالای بام می بردند و هم آنجا می شکستند. این کار تقدس داشت و معتقد بودند اگر این کار صورت نگیرد؛ ارواح پلید که درون آنها جای گرفته اند، خانواده و اعضای آنها را ناخوش و زرد روی می کنند. بعدها که ظروف مسی وروهی، چدن، نقره و طلا جای سفال را پر کردند باز هم اوایل بهار چند تا کاسه و کوزه ی سفالی خریده و به همان ترتیب می شکستندو ارواح پلید را از خانواده خود دور می کردند. از علفهای سبز بهاری و خصوصا گندم و جو به سر درب تمام اتاق ها و حتی درب منازل به کمک گل چسبانده و آویزان می نمودند و معتقد بودند این کار میمنت داردو تا تحویل سال بعد سبز و خرم خواهند بود. بعضی تا سال بعد آنهارا حفظ کرده وسال بعد، علف های تر وتازه جدید را با علف های کهنه و خشک قبلی تعویض می کردند.

 به کمک پنبه وچوب فتیله هائی می ساختند به اندازه  قد یک مداد و پنبه آغشته به روغن و در پشت بام و رف ساختمان آتش می زدند که هم به تعبیر آنه اشگون داشت و هم روشنایی و نور را استقبال و احترام می نمودند؛ در حقیقت می توان گفت آنها به جای شمع های امروزی بودند و به تعداد اعضای خانواده نیز درست می گردید . بعضی یک شاخه ی خشکیده ی گز را به آن پنبه پیچیده و به روغن آغشته و آتش می زدند و در پشت بام و به اصطلاح لبه ی رف ساختمان قرار می دادند.

 نان سال

 نان سال و کلوچه از واجبات سفره سیستانی است . خمیر آن هماننند کلوچه آماده و نانی بزرگ در داخل تنور پخته می شود وهمان تافتون سیستانی است.

برای هر خانواده فقط یک عدد و در سفره موقع تحویل سال باید داخل سفره باشد . مردم معتقدند : (بی بی نوروز) هنگام تحویل سال به همه خانه ها سر میزند تا ببیند که آیا نان در سفره هست یا خیر؟ و آن را نماد برکت روزی صاحب خانه میدانستند، نان سال برکت را برای مدت یکسال در خانه حفظ خواهد کرد.

پخت سمنو نیز برای سفره تحویل سال برای بعضی خانواده ها که امکان آن را داشتند لازم بود.

پخت قتلمه نیزاز دیگر نمونه ها بود: اول قتلمه تنوری و دوم قتلمه دیگی. قتلمه تنوری را داخل تنور و آرد را پیچ پیچ با روغن مخلوط و لایه لایه روی هم گرد و کمی خمیر آرد را از بالا و پایین کلاف مانند تافتون در تنور می پختند. قتلمه دیگی یا قلیفی بهترین نوع آن است. وقتی خمیر به اشکالی که گفته شد آماده گردید. داخل دیگ روغن میریزند و خمیر لایه لایه و پیچ پیچ در آن قرار و سر دیگ بسته میشد و آنگاه تمامی دیگ را با آتش سرخ شده زیر آتش میکردند.

 سفره ی عید

در سفره عید باید موارد زیر قرار میگرفت:

۱.قرآن   2. نان سال    3. قتلمه    4. تجگی یا سمنو    5. آینه ای که بر روی آن تخم مرغ خام میگذارند   6. انواع کلوچه

مردم سیستان بر این باور بودند که : کره ی زمین روی شاخ های گاو قرار دارد و گاو هم روی نهنگ و موقع تحویل سال گاو زمین را روی شاخ دیگرش میبرد بنابراین زمین تکان میخورد و این حرکت باعث میشود تا تخم مرغ روی آینه بچرخد.

قبل از تحویل سال دخترکان سیستانی معتقدند که (بی بی نوروز ) سرش را میشوید اگر باران آمد آب باران را جمع کرده با آنها موها را می شستند و اعتقاد دارند موهایشان رشد مینماید مردم سیستان سعی دارند صبح عید به سیاهی نظر نکنند صبح عید نگاه کردن به سبزه و صورت کودکی خوشرو میمنت دارد. پس از بیدار شدن اهل خانه، پس از دست و رو شستن روبوسی می نمایند قبل از اینکه اهل منزل از خواب برخیزند مادر لباس های نو هر کدام از فرزندان را در کنار رختخواب گذاشته تا بپوشند و از هر نظر پاک تمیز و نو باشند همانند تحویل سال کهنه به نو.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 17 فروردين 1392برچسب:نوروز در سیستان,سیستان,زابل, :: 12:51 :: توسط : مهدی بزی الری

درباره وبلاگ
به نام ایزد دانا و توانا باسلام و درود فراوان این وبلاگ در نظر دارد سیستان باستانی را با تاریخی سراسر افتخار و حماسه در حد توان حداقل به فرزندان این سرزمین بیشتر معرفی کند تا همان گونه که این سرزمین به فرزندان برومندش مباهات میکند مردمش نیز به سرزمین مادریشان افتخار کنند. باشد که موجبات رضایت ایزد را فراهم کنیم.
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دستان سیستان و آدرس dastansistan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.