درد را از هر طرف خواندیم و نوشتیم درد بود ....
سرزمین دلاور پرور سیستان در طول تاریخ پر فرازو نشیب خود همواره مورد طمع قدرتهای بیگانه بوده است . اقتصاد قوی و نظام اجتماعی محکم و سابقه تمدن درخشان و روحیه سلحشوری و غیرتمندی مردم این خطه از سرزمین ایران و فدا کاری و دین مداری که در نهاد مردم آن است ، از عواملی بوده که همواره از سیستان بزرگ دژی تسخیر ناپذیر در مقابل هجوم اقوام مجاور و حکومتهای غارتگر ساخته است .
اما درد از کجا آغاز شد ؟
در دو هزار سال قبل ، آن زمان که سیستان در نقطه اوج قرار داشت نقظه ای که دوران شکوه و عظمت بی چون و چرای این خاستگاه حماسه و زادگاه پهلوانیست و حافظه تاریخ ، آن را در دو هزار سال پیش با روشنی بیشتری در خود دارد . من هم از آن فراتر نمی روم و زرنگ یا درنگیا را از آن روزی که سکستان یا سیستان نامیده شد ، بسیار مختصر تصویر میکنم ، از دوران حاکمیت پادشاهی سکائی و شاهنشاهی پهلو که از آن با نام امپراطوری هندوسیت هم نام می برند و مصادف است با عصر فرمانروایی سکاهای اشکانی بر سراسر ایران . در دوران فرمانروایی پادشاهان سکایی بر سیستان که پی ریزی آن را می توانیم همان سال استقرار قبایل سکایی در سیستان ، یعنی اواخر قرن دوم قبل از میلاد بدانیم ، سیستان بزرگ در گستره ای به پهنای کرمان تا هند و به گونه ی سرزمینی با حکومتی مستقل در شرق ایران زیر فرمان فرمانروایان سکایی خودگسترده بود . سکه های پادشاهان سکائی سیستان آنروز را که نامدارترین شان گندوفارس بود ه است از جنوب شرق ایران کنونی تا پنجاب و شمال غربی هندوستان یافته اند .این امپراطوری سکایی (پهلو) بعدها بدست سکاهای کوشان از هم پاشید همزمان با پا گرفتن شاهنشاهی ساسانی در ایران ، سیستان زیر سلطه این خاندان در آمد و به دامان ایران بزرگ پیوسته ، ضمیمه میهن سراسری شد . در ایران ساسانی ، هر چند سیستان ایالتی (ساتراپ) بنام و ولیعهد نشین بود و عنوان سکانشاه را پادشاهان ساسانی با افتخار بر نام خویش می افزودند و بقول گیرشمن و کنستانتین اینوسترانتسف ، سیستانیها از ارکان اصلی قدرت امپراطوری ساسانی بودند . باز این واقعیت انکار نا پذیر است سیستانی که دارای حکومتی مستقل در عهد اشکانی بود ، در دوره ساسانی به درجه یک ایالت در ساختار امپراطوری بزرگ ایران ، تنزل داده شد و این را می توان اولین موقعیت پائین تر در تاریخ حیات سیاسی سیستان ، پس از دوران پادشاهی سکایی اش دانست . دومین مرحله تنزل یا افول موقعیت سیاسی سیستان با استقرار حاکمیت عرب بر سراسر ایران آغاز میشود . آغاز این مرحله از افول را (( باسورث و ر.ن.فرای )) از مستشرقین غربی همزمان با خلافت معاویه ابن ابی سفیان می دانند و به دلیل روحیه ضد عربی و بیگانه ستیزی مردم سیستان مورد غضب آل ابوسفیان قرار گرفت در این مرحله سیستان دیگر نه تنها یک ایالت برتر و ولیعهد نشین ، در خانواده ایالات ایرانی نیست ، بلکه آرام آرام ، به سطح ایالتی تابع ایالت دیگر تنزل پیدا میکند و حاکم آن از سوی حاکم خراسان تعیین میشود . چرا؟ شاید به این دلیل که اعراب هرگز نتوانستند تمامی سیستان بزرگ را دفعتا فتح کنند و تا قرن سوم اسلامی ، سیستان شرقی پیوسته با فاتحان عرب در جنگ و گریز بود و در نتیجه هرگز سیستان همچون خراسان جای امن و آرامی برای استقرار تخت حاکمیت اعراب و گماشتگانشان نبود . بعلت آرام بودن خراسان و بست حاکمیت اعراب متجاوز در آن ، مرکزیت ایران شرقی در خراسان شکل گرفت و پس از آن هم باستثنای زمان حاکمیت صفاریان ، حکومت های سامانی و ترک که در خراسان شکل گرفته بود ، پیوسته این مرکزیت را تقویت کرد و سیستان در بوته فراموشی سپرده شد و همواره در طول تاریخ مورد آزار و ظلم همسایگان قرار گرفت و این حاکمیت بر سیستان تا قرن حاضر و تا دوران حکومت پهلوی بر ایران با گماشتن امیر اسداله اعلم خراسانی عرب الاصل بعنوان حاکم سیستان بسط یافت .
منبع: هامون
منابع
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 1- تاریخ سیاسی پارت ، اثر نلسون دوبواز ترجمه علی اصغر حکمت صفحه 48
2- تاریخ ایران ، اثر گوشتمید ، ترجمه کیکاوس جهانداری صفحه 199
3- تحقیقاتی در باره ساسانیان اثر کنستانتین اینوسترانتسف ، ترجمه کاظم کاظم زاده صفحه 62
4- ایران از آغاز تا اسلام ، اثر گیرشمن صفحه 316
5- تاریخ سیستان ، نوشته ادموند کلیفورد باسورث ،ترجمه حسن انوشه صفحه 77
6- عصر زرین فرهنگ و هنر ایرانی ، نوشته ر.ن.فرای ترجمه مسعود رجب نیا ، انتشارات سروش
7- البلدان ، ترجمه دکتر آیتی
8- تاریخ طبری ، ترجمه پاینده جلد 5 صفحه 2015
9- الکامل اخبار ایران اثر ابن الاثیر
10- احیاء الملوک شاه حسین سیستانی صفحه 1
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /*]]-->
ادامه مطلب...